سردبیر رکنا خاطره ای از یک پرونده قتل جنایی را بازگو می کند که در آن دختر 7 ساله ای به نام سحر به طرز هولناکی به قتل رسید. توضیح اینکه اسامی مستعار است. به گزارش اختصاصی رکنا؛ مهدی ابراهیمی سردبیر سایت رکنا، پرونده های قتل زیادی را در دوران کاری خود به عنوان خبرنگار جنایی و قتل به قلم کشیده است. اخبار قتل را با ما دنبال کنید.
یکی از این پرونده ها که در خاطرات او هم جای گرفته است، قتل دختر 7 ساله ای در خیابان افسریه تهران است.پرونده ای که ابراهیمی در رازگشایی آن هم نقش داشته است.
سردبیر رکنا در توضیح این ماجرا می گوید:«بعد از وقوع قتل دختر 7 ساله ای که به گمانم نامش سحر بود، عموی او به عنوان مظنون به قتل بازداشت شد.زن دایی کودک به نام ثریا شاهد قتل بود.جسد سحر بعد از قتل در خانه دایی اش به آتش کشیده شده بود و زن دایی که با چسب نوارپیچ شده بود، در حمام خانه شان پیدا شد و ادعا کرد قاتل او را زندانی کرده است.»
ابراهیمی در ادامه می گوید:«علت اینکه عموی کودک به عنوان اولین مظنون بازداشت شد این بود که اختلافات عمیقی بین مادر کودک و خانواده پدری او وجود داشت.مادر سحر از خانه قهر کرده بود و در خانه پدری اش ساکن شده بود.دایی سحر هم به همراه همسر و فرزندش در طبقه بالای خانه پدربزرگ او ساکن بودند.مدتی قبل از قتل خانه پدربزرگ سحر به آتش کشیده شده و عموی او به آتش افروزی اعتراف کرده بود.اما وقتی به اتهام قتل بازداشت شد، می گفت که من بی گناهم و نقشی در قتل سحر نداشتم،سحر برادرزاده ام و دوستش داشتم؛ چطور می توانم قاتل او باشم؟»
عموی سحر ادله زیادی هم برای اثبات بی گناهی خود ارائه می داد که هیچ کدام محکمه پسند نبود:«عموی سحر به نام سعید می گفت من راننده خودرو پخش موادغذایی هستم و ماشینم مجهز به جی پی اس است.اما احتمال می رفت که در زمان وقوع حادثه ماشین تحت اختیار فرد دیگری بوده باشد.علاوه بر این ثریا ادعا کرده بود صدای سعید را شنیده و او را شناخته است.»
ثریا به عنوان شاهد قتل تحت بازجویی قرار گرفت و روز تحقیقات از او در دادسرای جنایی، ابراهیمی نیز در دادسرا حضور داشت:«آن روز ثریا سناریویی تعریف کرد.می گفت وقتی کسی در خانه نبوده و سحر را به او سپرده بودند؛ دو مرد نقاب پوش در حالی که کلاه کاسکت به سر داشتند، از پشت بام وارد خانه شدند.»
ثریا ادعا کرده بود که قاتل سحر او را نوار پیچ کرده است:«زن دایی سحر ادعا می کرد: آنها دست و پایم را با چسب نوار پیچ کردند و من و کودک شیرخواره ام را داخل حمام انداختند.بعد ساناز را به قتل رسانده و جسدش را وسط خانه ام به آتش کشیدند.همان موقع بود که من صدای یکی از انها را شنیدم و متوجه شدم که او سعید است.»
بعد از تمام شدن روند تحقیقات،ثریا در راهروی دادسرای جنایی ایستاده بود که مهدی ابراهیمی از او درخواست مصاحبه خبری کرد:«سمت ثریا رفتم و به او گفتم با من گفتگو می کنی؟ گفت نه و سریع از پله ها پایین دوید.خواهرشوهر کوچکتر او،صدایش زد و گفت باید با این آقا مصاحبه کنی.یک لحظه احساس کردم که ترس را در چهره ثریا دیدم.چند دقیقه ای با او حرف زدم و به تحریریه برگشتم.سریع با بازپرس پرونده تماس گرفتم و گفتم حدس می زنم عموی سحر قاتل نیست.احتمالا زن دایی سحر، این دخترک را به قتل رسانده است.دو دلیل برای حرفم دارم یکی اینکه شاید دختر خردسال چیزی دیده که نباید می دید! یک دلیل دیگر هم اینکه به نظر می رسد ثریا عقده هایی از خانواده شوهرش داشته باشد.»
آن روز بازپرس با خنده از ابراهیمی تشکر کرد اما او باز هم ساکن نماند و این بار به بازپرس پرونده زنگ زد:«به سرهنگ مکرم هم زنگ زدم و فرضیات خودم را گفتم.فردای آن روز وقتی به دادسرا رسیدم بازپرس با خنده به من گفت کار خودت را کردی؟ گفتم چطور؟ گفت منی میخواستم زن دایی را بازداشت کنم اما سرهنگ مکرم هم تماس گرفت و درخواست کرد که او را بازداشت کنیم.»
عصر همان روز ثریا به قتل سحر اعتراف کرد و مشخص شد که خودش برای صحنه سازی، اقدام به نوار پیچ کردن خود کرده بود:«ثریا گفته بود که به خاطر کینه هایی که از خانواده شوهرش داشت اقدام به قتل ساناز کرد و سعی کرد طوری صحنه سازی کند که متهم نشود.مورد عجیب این بود که آتش افروزی قبلی هم کار ثریا بود و سعید برای جلب رضایت و رهایی از زندان به دروغ اعتراف کرده بود.ثریا می گفت در خانواده همسرش تحقیر می شد.او زن ضعیفی بود و در زندان هم به خاطر همین ضعف شخصیتی که داشت قبل از طی روال قانونی و صدور حکم، اقدام به خودکشی کرد و جان خود را از دست داد.»
0 دیدگاه