سانسور مولودی‌خوانی سحر دولتشاهی در عرق سرد | فیلم مولودی‌خوانی سحر دولتشاهی

سکانس سانسور شده فیلم «عرق سرد» که مربوط به مولودی‌خوانی شخصیت مهرانه نوری (سحر دولتشاهی) در فیلم است، را می بینید.
سانسور مولودی‌خوانی سحر دولتشاهی در عرق سرد | فیلم مولودی‌خوانی سحر دولتشاهی

سکانس سانسور شده فیلم «عرق سرد» که مربوط به مولودی‌خوانی شخصیت مهرانه نوری (سحر دولتشاهی) در فیلم است، را می بینید.  سحر دولتشاهی در 16 مهر 1358 در تهران به دنیا آمد. سحر دولتشاهی در رشته های ادبیات نمایشی و مترجمی زبان فرانسه تحصیل کرده است. سحر دولتشاهی مادرش نائیب رئیس فدراسیون شنا و پدرش مهندس و در تورهای دوچرخه سواری در ایران و خارج از کشور فعال است. سحر دولتشاهی فعالیت خود را از اوخره دهه 70 با تئاترهای دانشجویی کارش را شروع کرد.شروع حرفه ای در تئاتر هم در سال 79 و 80 بود که از همین عرصه به فیلم فرزند صبح در سال 1383 معرفی شد و اولین حضور  سینمایی  را سحر دولتشاهی تجربه کرد، سحر دولتشاهی سپس با سریال کتابفروشی هدهد مرضیه برومند در سال 1386 نیز وارد قاب تلویزیون شد.

‎سازندگان فیلم عرق سرد  در رابطه با این سکانس نوشتند: «تیم سازنده با پذیرش این سانسور فکر می‌کردند اکران فیلم را نجات می‌دهند چون موضع گیری اولیه با فیلم به‌گونه‌ای بود که امید به نمایش عمومی نداشتیم. پس از پذیرش شرط حذف مولودی خیال همه از اکران راحت شد؛ طولی نکشید که درست یک روز قبل اکران، فیلم توسط حوزه هنری تحریم شد و از 120 سالن، قریب به صد سالنش را برای اکران از دست داد!!!‎نه فیلم نجات یافت و نه اکران فیلم!!!»

دیگران چه می خوانند:

گاهی با فیلمی مواجه می‌شویم که ادعای زیادی در نقد اجتماعی‌ دارد اما روش درست این کار را بلد نیست. عموما فیلم‌های اجتماعی سینمای ایران در این رده می‌گنجند. در واقع بازی با احساساتِ مخاطب تنها کاری است که این آثار به اسم نقد انجام می‌‌دهند. باید دید این‌بار با چه فیلمی طرف هستیم. ویجیاتو را در نقد فیلم عرق سرد همراهی کنید.

نقد فیلم عرق سرد

در ابتدا تصور ما این است که با یک فیلم در ژانر ورزشی مواجه هستیم که قرار است بالاخره توجه سینمای ایران را به این بخش از جامعه نشان دهد. ناگفته پیداست که سینمای ایران نسبت به پیشرفت واقعی و قهرمانی‌های زنان ایرانی در رشته‌های مختلف ورزشی و حتی نسبت به مردان ورزشکار و در کل هرگونه پیشرفتی که در این کشور به زحمت خود جوانان کسب شده به شدت بی‌اعتنا بوده است. حال اینکه ژانر ورزشی در دیگر سینماهای مطرح جهان یکی از گونه‌های مهم محسوب می‌شود که هم هیجان و شور ملی را هدف می‌گیرد و هم به بیوگرافی و معرفی قهرمانان واقعی و سختی‌های زیادی که در این راه کشیده‌اند اشاره می‌کند.

فیلم‌هایی که به شدت بر نوجوانان و جوانان تاثیر می‌گذارند و نسلی را به وسیله سینما با ورزش و عرق ریختن در این راه آشنا می‌کند. از جمله فیلم‌های بسیار خوبی که در این ژانر ساخته شده و این اواخر دیده‌ام، دانگال از ساخته‌های واقعا خوبِ بالیوود است که به زیبایی هر چه تمام‌تر روحیه سرسختی را در دختران هندی نشان می‌دهد و در عین حال موانع و محدودیت‌ها را به تصویر می‌کشد و مورد انتقاد قرار می‌دهد.

نقد فیلم عرق سرد

اما در فیلم عرق سرد مثل دیگر فیلم‌های ایرانی، باز هم ورزش و علم و هنر و هر چیزی از این دست تنها به بهانه‌‌ای تبدیل شده برای زدن حرف‌های همیشگیِ این سینما. عرق سرد درباره زنی فوتسالیست است که در اوج مسابقات با ممنوع‌الخروجی از سوی شوهرش مواجه می‌شود. به نظر می‌رسد سهیل بیرقی به این دلیل به ورزش توجه نشان داده‌ که با موضوعی جنجالی طرف شده‌ است. شیوه مطرح کردن این موضوع نیز در فیلم به اندازه اصلِ سوژه‌، دنبال ایجاد جنجال بوده و به انتقادِ درست کاملا بی‌توجه است. سهیل بیرقی حتی به خودش زحمت تحقیق درباره ماده 18 و 19 قانون گذرنامه را نداده و اگر می‌داد هرگز به راحتی از عبارت ممنوع‌الخروجی که حق شکایت را برای زن ایجاد می‌کند استفاده نمی‌کرد. چرا که لفظ ممنوع‌الخروجی به مجرم بودن، فرار مالیاتی و…مربوط می‌شود.

طبق ماده 18 عدم رضایت شوهر برای خروج زن از کشور نوعی درخواست کتبی است که نتیجه آن توسط دادستانی بررسی می‌شود. اگر در این میان مرد قصد سوءاستفاده از قانون، اخاذی و لجبازی داشته باشد به رای قانون زن حتی حق شکایت از او را دارد. تنها مطالبه‌ای که می‌توان برای این قانون داشت، این است که اجازه مرد به زنان ورزشکار، سفرهای زیارتی و مسابقات علمی، هنری و ملی برداشته شود. هرچند که در وضعیتِ فعلی نیز دادستانی از سوءاستفاده بعضی از مردان جلوگیری می‌کند. چنانچه ورزشکارانی همچون زهرا نعمتی و نیلوفر اردلان در واقعیت توسط دادستانی موفق به کسب مجوز خروج از کشور شدند.

اما دادستانی در فیلم عرق سرد بنا به رویه همیشگی سینمای ایران با خروج افروز اردستانی موافقت نمی‌کند تا به شیوه‌ای غرض‌ورزانه نشان دهد جامعه ایران در یک مردسالاریِ افراطی گیر افتاده است. در واقع دادستانی در این فیلم به شیوه‌ای غیرقانونی رفتار کرده است که این موضوع به نبود تحقیقات حقوقی از سوی فیلمساز اشاره دارد. از قضا فدراسیون هم در فیلم عرق سرد به بدترین شکل ممکن پشت ورزشکار خودش را خالی می‌کند.

گویا نویسنده علاقه زیادی داشته‌ که از سوی مخاطبانش کف و سوت دریافت کند. فارغ از اینکه این موضوع به خودی خود دارای اهمیت است اما آنچه بیشتر مورد بی‌توجهی قرار گرفته، تیم فوتسال زنان است که برای اولین بار به فینال راه پیدا کرده‌ و تنها به عنوان بی‌معرفت‌هایی که یک پیام هم به کاپیتانِ راه مانده‌شان نداده‌اند، توصیف می‌شوند. فیلم در پایان‌بندی‌اش هم به نتیجه بازی آنها، شده در حد یک خبرِ محاوره‌ای نمی‌پردازد.

فیلم به بهانه نقد بند 3 ماده 18، کل دست‌آورد این دختران را با سیاه‌نماییِ هر چه تمام‌تر به یک موضوع بی‌اهمیت تبدیل می‌کند. آنقدر در دنیای واقعی مدال طلای دختران تکواندوکار، طلای دختران در بازی‌های گروهیِ فوتسال، کبدی و بقیه رشته‌ها اتفاق بزرگی است که ممنوع‌الخروج شدن تعدادی از زنان از میان این همه ورزشکار زن، نوعی دست گذاشتن بر یک امر کمیاب و کمتر پیش‌آمده محسوب می‌شود.

صحبت این است که اگر فیلم می‌خواست به قسمتی از این قانون نقد کند، روش این انتقاد باید چگونه باشد؟ باید طوری باشد که انگار با امر شایع و گسترده‌ای مواجهیم که کل ورزشکارانِ زن را از بازی‌ها منع می‌کند؟ قطعا جواب خیر است. اما فیلم عرق سرد با بزرگنمایی این مشکل تمام دست‌آوردهای دیگرِ زنان را نادیده می‌گیرد. یعنی یک امر مهمِ ورزشی قربانی شلوغ‌کاری‌های سیاسی و نه حتی حقوقی توسط کارگردان می‌شود.

نقد فیلم عرق سرد

همه چیز برای دیگ داغ سیا‌نماییِ سهیل بیرقی آماده می‌شود تا به اسم دلسوزی برای زنان ورزشکار، آنچنان فضای خفقانی ایجاد کند که اکثر مخاطبانِ دختر را از رفتن به سمت ورزش بازدارد. من هم اگر یک دختر نوجوان یا زن جوان ناآگاهی بودم و این فیلم را می‌دیدم، اولین چیزی که به ذهنم می‌رسید این بود که: «توی این مملکت زن نمی‌تونه توی ورزش پیشرفت کنه. پس بی‌خیالِ ورزش. اگرم رفتم دنبالش باید بی‌خیال خانواده و ازدواج بشم». دقیقا پیام فیلم همین جملاتِ به ظاهر خاله‌زنکی بوده که بدجور تحقق‌پذیر است.

اینگونه می‌شود که سینمای ایران یا هیچگاه به سراغ سوژه‌های ورزشی نمی‌رود و یا اگر می‌رود به ناشیانه‌ترین شکل ممکن رفتار می‌کند. اینجاست که یک منتقد مجبور می‌شود بگوید:« به ما لطفی کنید و درباره ورزشِ زنان فیلم نسازید».

فیلمسازان ایرانی باید کمی صورت خود را بچرخانند و به فیلم‌های خارجی نگاهی بیندازند و یاد بگیرند. ناگفته نماند که  صحنه‌های ناچیزِ فیلم که در آن‌ها زنان را مشغول مسابقه و بازی نشان می‌دهد از بدترین قسمت‌ها محسوب می‌شود. کارگردان که اصلا دغدغه و حوصله پرداختن به قسمت‌های ورزشیِ فیلم را ندارد، با پن‌ها و کات‌های شلخته آن را جمع و جور می‌کند.

اگر شیطنت‌ها و بازی خوب باران کوثری نبود، این صحنه‌ها بیش از پیش ناجور و خسته‌کننده به نظر می‌رسید. لازم است در اینجا به بازیِ بازیگران اشاره کنم. بازی‌ها خوب و باورپذیر است. باران کوثری، امیر جدیدی و لیلی رشیدی کار خود را بی‌نقص انجام می‌دهند و این موضوع در دیدن فیلم تا آخر، موثر واقع شده است.

نقد فیلم عرق سرد

کارگردانانِ مرد هم فمینیست شده‌اند؟

گویا افروز اردستانی مشکل شخصی خود با شوهرش را از فدراسیون فوتسال پنهان کرده و متعاقبا ما کنجکاو می‌شویم که شوهر او را بیشتر بشناسیم. در برخورد اول مرد را فردی روان‌رنجور و با دوز خشونت بالا ارزیابی می‌کنیم اما در صحنه بعد  نویسنده چهره دیگری از او را به ما نشان می‌دهد. بهترین قسمت‌ فیلم نیز در همین شناختِ آغازینِ ما حاصل می‌شود.

سهیل بیرقی در اولین دیدار افروز و یاسر که بعد از یکسال پیش آمده، چهره بی‌طرف و منصفی از خود نشان می‌دهد و ما را به تحسین وامی‌دارد. در ابتدا تصور می‌کنیم که نه با آن شعارهای ضدمردِ فمینیستی طرفیم و نه با یک فیلم محافظه‌کارانه. افروز به همان اندازه مقصر تصویر می‌شود که یاسر تصویر شده است. حتی تا جایی می‌توان گفت که افروز به عنوان یک زن که می‌تواند یک خانواده را حفظ کند کم‌کاری زیادی کرده است.

در صحنه‌های داخل خانه نیز با ارتباط تخریب شده اما در حال ساختی مواجهیم که حس خوب و دلنشینی به ما می‌دهد. معتقدم این صحنه بهترین قسمت فیلم است به خصوص زمانی که می‌تواند تمایل مرد را به زن بدون اندکی لمس نشان دهد و مبتذل و لوس هم نباشد.

در اینجا ما به طور کامل با یاسر ارتباط برقرار کرده و با او همذات پنداری می‌کنیم. زمانی که او به خاطر خشونت غیرارادی‌اش عذرخواهی می‌کند مطمئن می‌شویم که با مردی نسبتا بااخلاق طرفیم که همه ناراحتی‌اش حاصلِ دوری از افروز بوده است.

(آغاز خطر اسپویل) پیش خودمان می‌گوییم چه عجب. هم نقد یک بند از قانون در فیلم مطرح شده و هم موضوعِ خانواده زیر سوال نرفته است. اما دیری نمی‌گذرد که عرق سرد دوباره به نسخه‌های تکراری سینمای ایران بدل می‌شود. مشکل از جایی شروع می‌شود که متوجه می‌شویم تمام حس خوبی که به این قسمت داشته‌ایم فریبی بیش نبوده است. افروز بعد از گرفتن رضایت یاسر و گرفتن مجوز خروج همه دیروز و دیشب را به فراموشی می‌سپارد و از یاسر می‌خواهد دنبال زندگی خودش برود. این دقیقا جایی است که دست نویسنده به شیوه‌ای نچسب در درون فیلم احساس می‌شود.

سهیل بیرقی به یک دادگاه و ایجاد یک بحرانِ ساختگی نیاز دارد پس ناچار است افروز را به عنوان یک ابله نشان بدهد. در صحنه‌های بعدی و در دادگاه متوجه می‌شویم که برای افروز مهم نیست یاسر او را طلاق بدهد یا ندهد، فقط مهم این است که او رضایت خروج بدهد. حال آنکه یاسر از همان ابتدا رضایت می‌دهد اما چون از افروز رودست می‌خورد و تحقیر می‌شود دوباره رضایت‌اش را پس می‌گیرد.  بگذریم از اینکه صحنه دادگاه  به کل مردود و اشتباه است، اما در همان قسمت هم یاسر بسیار مورد تحقیر قرار می‌گیرد. این موضوع کاملا روشن است که اگر یاسر به ادامه ورزشِ همسرش علاقه‌ای نداشت هرگز رضایت نمی‌داد. این مرد فقط می‌خواهد افروز در کنار ورزش به او هم توجه نشان دهد. (پایان خطر اسپویل)

سوال اینجاست که چرا افروز آنقدر ابله می‌شود که فورا بعد از رضایت یاسر زیر همه احساساتی که برانگیخته می‌زند؟ چرا چند روز صبر نمی‌کند تا اول از کشور خارج شود و به مسابقات برسد و بعد بحث طلاق را مطرح کند؟ جواب واضح است. نویسنده نیاز دارد فیلم را کش دهد و شعارهایی درباره آزادی زنان، تبعیض و مردسالاری در ایران بدهد. در نتیجه به ناشیانه‌ترین شکل ممکن افروز را به یک فریب‌کارِ ابله تبدیل می‌کند.

بدتر از همه اینکه فیلمساز به طور واضحی دست از انصاف و بی‌طرفی برمی‌دارد و یکسره همه حق را به افروز می‌بخشد. حتی از مخاطبان توقع دارد با مظلوم‌نمایی‌های افروز همذات‌پنداری کنند و مردان را به عنوان هیولاهایی روانی در نظر بگیرند که به رشد زنان خود حسادت می‌کنند.

نقد فیلم عرق سرد

در این میان به اطرافیان افروز هم رحم نمی‌کند. نویسنده حتی چهره سرپرستِ افروز را هم در پیش چشم مخاطب سیاه می‌کند و او را فردی موذی نشان می‌دهد که با افروز سر جنگ دارد. در حالیکه حرف‌های خانم نوری در اغلب موارد منطقی به نظر می‌رسد اما رفته رفته موذی‌گری ویژگی برجسته‌اش می‌شود، چرا که دوربینِ کارگردان تنها افروز را می‌بیند. در واقع کارگردان، او را با وجودِ زن بودن از دایره فمینیستی خود کنار می‌گذارد تنها به این جرم که او چادری و مذهبی است.

گویا تنها کاری که او بلد بوده نگاه در آینه و درست کردن ظاهر است و معلوم نیست چگونه این تیم را تا مراحل بالا همراهی کرده است. دارم با خود فکر می‌کنم شاید مذهبی بودنِ یاسر نیز در ناحق جلوه دادنِ او از سوی نویسنده تاثیر داشته است. متاسفانه ایجاد فاصله بین اقشار مختلف جامعه به یکی از سنت‌های سینمای ایران بدل شده است. مذهبی بودن پیرمردِ متجاوز در فیلم فروشنده را به یاد بیاورید.

در کل باید گفت چنین فیلم‌هایی نه تنها به مطالبه‌گری کمکی نمی‌کنند بلکه دو قطبی‌های عمیقی را بین زنان و مردان ایجاد می‌کنند. آن هم مردانی که بد نیستند و تنها گناهشان این است که می‌خواهند زندگیشان را حفظ کنند. وقتی فیلم‌های به اصطلاح اجتماعی اینطور آدم‌های جامعه را طبقه‌بندی می‌کنند چطور انتظار دارند تاثیرات مثبت اجتماعی داشته باشند.

نقد فیلم عرق سرد

وقتی زنی زیاد مسواک می‌زند

این‌بار سوال مهم‌تری پیش می‌آید. چرا افروز تا این حد از یاسر متنفر است؟ یاسر کاملا به او علاقه‌مند است. حتی در زمانی که افروز درخواست کرده که شش ماه جدا از هم زندگی کنند، یاسر یک خانه مجهز برای همسرش فراهم کرده است. مهم‌تر از همه این‌ها، یاسر فقط یک چیز از افروز می‌خواهد. اینکه زندگی کنند و بچه‌دار شوند.

اما افروز به شیوه‌ای افراطی به ورزش پرداخته و به گفته خودش بخاطر فوتسال از روی زندگی خودش رد شده است. اما با این حال حاضر نیست شوهرش را راضی نگه دارد و به او اهمیت بدهد. یاسر هم که بیش از اندازه مظلوم واقع شده قرار است توسط فیلمساز به یک ضدقهرمانِ مریض تبدیل شود.

قطعا از چشم تعداد زیادی از مخاطبان، این افروز است که دچار تزلزل شخصیت است. او در دادگاه می‌گوید که در سن کم ازدواج کرده و حالا این زندگی را نمی‌خواهد. در حالیکه به تایید خودش یاسر او را تا به اینجا حمایت کرده است.

نقد فیلم عرق سرد

حتی اگر یاسر در بعضی موارد دچار اشتباه شده است اینگونه درخواست  جدایی و انزجار آن هم بدون اندکی گفت‌وگو کاملا غیرعادلانه است. سینمای ایران باز هم مثل همیشه نشان می‌دهد که زنان و مردان به هیچ عنوان طرف‌های قابل گفت‌وگو نیستند و با کوچکترین اختلاف نظری باید به جدایی و رسوا کردن یکدیگر بپردازند، آن هم بدون اندکی احساس ترحم و عشق.

افروز بخاطر گرفتن رضایت به راحتی با احساسات مردی که اینطور به او پایبند است، بازی می‌کند. از طرفی همه این یک سال را به فدراسیون نیز دروغ می‌گوید. آیا شوهر داشتن تا این حد برای او چندش‌آور است که حتی حاضر می‌شود دقایق طولانی دندان‌هایش را با مسواک بسابد تا بتواند چیزی را که همه ما می‌دانیم از دهانش بزداید؟ اگر مسائل زناشویی، بچه‌دارشدن، توجه به شوهر و در کل توجه به هر چیزی به جز ورزش تا این حد برای افروز غیرقابل تحمل است، چرا او باید تبدیل به قهرمانی در یک فیلم با موضوع ورزشِ زنان شود؟ اینجاست که می‌گویم موضوع فقط ممنوع‌الخروجی و انتقاد از این قضیه نیست.

نقد فیلم عرق سرد

موضوع پرداختن به یک قضیه فمینیستی و ضدِ مرد است که فیلم را به شیوه‌ای بسیار سطحی عقیم کرده است. زمانی که نویسنده سعی می‌کند آش را شورتر کند، الهه احمدی و پسر کوچکش را به برنامه یاسر می‌آورد و افروز را مجبور می‌کند برای گرفتن کف و سوت از مخاطبان، دست به شعارهای فمینیستی و مظلوم‌نمایی‌هایی غیرمنطقی بزند. آیا فرق الهه احمدی و افروز فقط یک امضا از سوی شوهرانشان است؟

تفاوت از زمین تا آسمان است. الهه احمدی هم مادری دلسوز و همسری قدردان و وفادار است و هم یک ورزشکار تواناست. اما افروز دختری سست و خودخواه است که حتی حاضر نیست شوهرش را با پسوندهای عاطفی صدا بزند. حاضر است به راهنمایی‌های بی‌خردانه وکیل‌اش گوش کند و موضوع را به یک آبروریزیِ رسانه‌ای تبدیل کند اما حاضر نیست حتی لحظه‌ای برای زندگی‌اش و یاسر دل بسوزاند.

فیلمساز به بهانه نقد قانون، مسئله خانواده را که حیاتی و مهم است، تخریب می‌کند. او بیش از پیش دوربینش را از یاسر دور می‌کند تا مبادا مخاطب با این به اصطلاح هیولا ارتباط برقرار کند. بیرقی تا جایی که می‌تواند او را ریاکار، مذهبیِ عصبی و سریشم نشان می‌دهد تا پیام خود را منتقل کند. اما در چشم منِ منتقد یاسر یک عاشقِ متعهد است که جانش به لبش رسیده و چون نمی‌خواهد افروز را از دست بدهد مجبور می‌شود ناشیانه از این قانون برای حفظ زندگی‌اش استفاده کند.

سانسور مولودی‌خوانی سحر دولتشاهی در عرق سرد | فیلم مولودی‌خوانی سحر دولتشاهی

اخبار وبگردی:

آیا این خبر مفید بود؟