سریال شهرزاد مجموعهای نمایشی است که فصل اول آن در سال 1394 در 28 قسمت و فصل دوم آن در سال 1396 در 15 قسمت پخش شد. همچنین فصل سوم این سریال شهرزاد هم در 16 قسمت در زمستان 1396 آغاز شد و در 21 خرداد 1397 پایان یافت. کارگردان این سریال حسن فتحی و تهیهکننده آن محمد امامی است. پخش سریال شهرزاد به صورت هفتگی از طریق مراکز عرضه فیلم سراسر ایران انجام شد. علی نصیریان، ترانه علیدوستی، شهاب حسینی، مصطفی زمانی و پریناز ایزدیار بازیگران نقشهای اصلی این مجموعه هستند. سریال شهرزاد یکی از پرفروشترین و پرمخاطبترین مجموعه در شبکه نمایش خانگی ایران است.
سخنگوی قوه قضائیه از محکومیت محمد امامی و چند متهم دیگر بانک سرمایه به 170 سال حبس خبر داد.
ذبیح الله خداییان:
* (در رابطه با آخرین وضعیت پرونده بانک سرمایه و محمد امامی): در خصوص بانک سرمایه پرونده های متعددی تشکیل شد و برخی منتهی به صدور حکم قطعی و اعلام شدند.
* اخیرا پرونده منتهی به صدور حکم قطعی شده و کسانی که تحت تعقیب اند مجموعا به 170 سال محکوم شدند.
20سال زندان برای تهیهکننده سریال محبوب
* در این رابطه محمد امامی به جرم اخلال کلان در نظام اقتصادی به 20 سال حبس و رد مال، انفصال از خدمات دولتی، سید احمد هاشمی شاهرودی به 10 سال حبس و رد مال، شهاب الدین قندالی به جرم معاونت در اخلال در نظام اقتصادی به 12 سال و 6 ماه حبس محکوم شدند.
20سال زندان برای تهیهکننده سریال محبوب
* یکی از همدستان هم به جرم مشارکت در اخلال در نظام اقتصادی به 20 سال حبس و رد مال محکوم شده ولی چون حکم غیابی است اسمش را نمی گویم.
* شش متهم هم به دو فقره حبس محکوم شدند. 15 نفر هم به حبس و رد وجوه محکوم شدند.
پیشتر و در جریان برگزاری دادگاه، محمد امامی تهیه کننده سریال شهرزاد و از متهمان پرونده بانک سرمایه، در چهارمین جلسه دادگاه خود گفته بود: من به بیتالمال یک ریال بدهکار نیستم که هیچ طلبکار هم هستم!
بر اساس این گزارش، نام محمد امامی در جلسات رسیدگی به پرونده بانک سرمایه و بخش مربوط به «سید محمدهادی رضوی» و از او به عنوان متهم یاد شده بود.
شهرزاد (ترانه علیدوستی) دانشجوی پزشکی و فرهاد (مصطفی زمانی) دانشجوی ادبیات و روزنامهنگار عاشق هم هستند و میخواهند با هم ازدواج کنند. داستان در سال 1332 و زمامداری دکتر مصدق اتفاق میافتد. پدران این دو از افراد گوشبهفرمان شخصی متنفذ به نام بزرگآقا (علی نصیریان) هستند. تحولات 28 مرداد، فرهاد را که روزنامهنگار و از طرفداران پر و پا قرص مصدق است، به دلیل اتهام به قتل و توطئه علیه سلطنت به پای چوبهٔ دار میکشد، اما بزرگآقا او را نجات میدهد. پس از آن ماجرا که دیگر فرهاد کمی از وحشتزدگیاش کم شده تصمیم میگیرند مراسم عروسی بگیرند. همه خوشحالاند بهجز پدر شهرزاد (محمود پاکنیت) که میلی به این ازدواج ندارد. از آن طرف، بزرگآقا دختری به نام شیرین (پریناز ایزدیار) دارد که با پسرعموی خود، قباد (شهاب حسینی) ازدواج کردهاست. قباد که هیچ میلی به این دختر بدزبان و مغرور ندارد، چون او عاشقش است، بهخاطر پدر قدرتمندش بزرگآقا که عمویش میشود سکوت میکند و مجبور میشود بسوزد و بسازد.
قباد و شیرین بچهدار نمیشوند و دائم بر سر اینکه چه کسی مشکل دارد و بچهدار نمیشود با هم دعوا میکنند. بزرگآقا که دیگر از آنها بسیار خسته شده و احتیاج به وارث دارد، تصمیم میگیرد برای دامادش قباد زن بگیرد تا ببیند مشکل از کیست؛ و پس از خود وارثی داشته باشد.
یک شب که پدر شهرزاد پیش بزرگآقا میرود و گلایه میکند که دوست ندارد فرهاد با اینکه پسر دوست قدیمیاش است، با دخترش ازدواج کند، بزرگآقا شهرزاد را برای قباد خواستگاری میکند. وقتی این خبر به گوش شهرزاد میرسد شهرزاد ناراحت میشود و سعی بر این دارد که از انجام این کار امتناع کند ولی پدرش و بزرگآقا در این تصمیم مصمم هستند و فرهاد نیز از این خبر حالش بد میشود و در پی این است که مانع این اتفاق و ازدواج شود و شهرزاد و فرهاد تصمیم به فرار به سمت شیراز میگیرند ولی اکرم (گلاره عباسی) که شاگرد سعیده دوست صمیمی و خیاط شهرزاد است ماجرای فرار فرهاد و شهرزاد را لو میدهد و بزرگآقا آنان را به تهران برمیگرداند؛ حال شهرزاد و فرهاد در بدترین حالت ممکن است تا اینکه بزرگآقا برای صحبت کردن با شهرزاد به خانهٔ جمشید پدر شهرزاد میرود. او برای راضی کردن شهرزاد برای ازدواج با دامادش قباد جانِ فرهاد را وسط میکشد و میگوید اگر عروسی تو و فرهاد به سرانجام نرسد، خانوادهٔ مقتول که فرهاد متهم به قتل پدر آن خانواده است قصد جان فرهاد را میکنند و فرهاد را میکشند.
شهرزاد برای نجات جانِ فرهاد راضی به وصلت با قباد میشود و این تصمیمش را به فرهاد میگوید و با قلبی شکسته از فرهاد جدا میشود. تا شب عروسی قباد نمیداند که عمویش بزرگآقا چه کسی را میخواهد برایش بگیرد و حتی شهرزاد را نمیشناسد و از آن طرف، بزرگآقا در حال راضی کردن یگانه دخترش شیرین است که راضی به این ازدواج باشد چون این ازدواج به صلاح همهٔ آنان است و شیرین قبول میکند که شهرزاد زن دوم شوهرش باشد تا وارثی بیاورد. در شب عروسی قباد که مست است بر سر سفرهٔ عقد و در حالی که تور را از چهرهٔ شهرزاد کنار میزند عاشق شهرزاد میشود و لبخند رضایتی میزند از اینکه بزرگآقا همسری خوب برایش در نظر گرفته؛ شهرزاد نیز حالت استرس و ترس و نگرانی دارد و در شب عروسی، بهتنهایی به خانهٔ مشترکش با قباد میرود به دلیل اینکه بزرگآقا از قباد میخواهد که در شب عروسیاش با شهرزاد در انجام مأموریت انتقام از قاتلان همسر و پسران بزرگآقا، او را یاری کنند.
بزرگآقا فردای عروسی دخترش شیرین را نزد عمههایش در کرمان میفرستد تا قباد راحت بتواند با شهرزاد رابطه برقرار کند. پس از برگشتن شیرین از کرمان، بزرگآقا قانونی میگذارد که قباد باید فقط هفتهای یک بار به دیدن شهرزاد برود. شیرین میخواهد برای برگشتن خودش از کرمان سفرهٔ بیبی نور بیندازد، در همین سفره کلکلی میان دو هوو پیش میآید که ناگهان حال شهرزاد بد میشود و او را به بیمارستان میبرند. در بیمارستان مشخص میشود که شهرزاد از قباد، حامله است
0 دیدگاه